چرا افراد شکست می‌خورند؟

توسعه مهارت های فردی

قبل از بررسی انواع شکست و دلایل آن، باید ابتدا شکست را تعریف کنیم و به درک درستی از مفهوم آن برسیم.

شکست، مفهوم اجتماعی نرسیدن به یک هدف مطلوب یا مورد نظر است و معمولاً به عنوان نقطه مقابل موفقیت شناخته می‌شود. در واقع تعریف شکست، عدم موفقیت یا ناتوانی در برآورده کردن یک انتظار است. معیارهای شکست به زمینه بستگی دارد و ممکن است شما موقعیتی را شکست تلقی کنید که برای شخصی دیگر یک موفقیت است.


همچنین ممکن است تعریف مبهم یا نامشخصی از معیارهای موفقیت خود داشته باشید و این امر تعیین اینکه یک موقعیت معیارهای شکست یا موفقیت بوده را دشوار یا غیرممکن کند.

تعاریف مختلف شکست در حوزه‌های مختلف

تعریف شکست در زمان‌های مختلف و زمینه‌های متفاوت می‌تواند کاملا منحصر به فرد باشد، یعنی ممکن است یک فرد از نظر اقتصادی شکست‌خورده باشد، اما از نظر اجتماعی کاملا انسان موفقی تلقی شود. بیایید بهتر با مفاهیم شکست در حوزه‌های متفاوت آشنا شویم.

شکست از دیدگاه اجتماعی

 اسکات سندیج، مورخ فرهنگی، استدلال می‌کند که مفهوم شکست در طول قرن نوزدهم در ایالات متحده دچار تحول شد. تا آستانه جنگ داخلی، آمریکایی‌ها معمولاً به یک مرد ورشکسته برچسب «شکست» نمی‌زدند. این یعنی شکست ماهیتی اخلاقی و فردگرایانه داشت. در اواخر قرن ۱۹ نیز شکست خوردن به معنای داشتن شخصیت ناقص بود.

شکست در دنیای اقتصاد

منظور از شکست تجاری، شکست محصول یا شرکتی است که انتظارات موفقیت را برآورده نمی‌کند.

شکست از دیدگاه بازاریابی

محققان بازاریابی شکست در نتیجه یک کسب‌وکار را با شکست در فرایند تشکیل آن متفاوت می‌دانند: شکست در نتیجه یعنی از دست دادن منابع اقتصادی (یعنی پول، زمان) و شکست در فرآیند یعنی از دست دادن منابع اجتماعی (به عنوان مثال، عزت و اعتبار اجتماعی).

شکست از دیدگاه آموزش و تحصیل

 نمره مردود نمره‌ای است که به دانش‌آموز داده می‌شود تا نشان دهد که تکلیف یا کلاسی را پاس نکرده است. نمرات ممکن است به صورت اعداد، حروف یا نمادهای دیگر داده شوند.

شکست از دیدگاه فلسفی

 از دیدگاه فلسفه، باید شکست را به‌عنوان موقعیتی درک کنیم که در آن انتظار معقول از یک فرد برای انجام کاری وجود دارد، اما او، موفق به انجام آن کار نمی‌شود.

شکست علمی

فرضیه های علمی زمانی شکست می خورند که به پیشبینی‌هایی منجر شوند که با نتایج یافت شده در آزمایش‌ها مطابقت نداشته باشند.

 

شکست برای ما چه معنایی دارد؟

شکست

شکست چیزی است که بسیاری از متخصصان در حرفه خود با آن مواجه می‌شوند. قابل درک است که شکست برای اکثر ما مفهوم منفی دارد. هیچ‌کس نمی‌خواهد شکست بخورد و این موقعیت معمولا با احساساتی منفی، مانند ناامیدی همراه است؛ اما شکست در واقع به چه معناست؟ وقتی کمی عمیق‌تر نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم شکست برای ما چه معنایی داشته باشد.

شکست می‌تواند برای ما به معنای ناامیدی، عدم موفقیت و نشانه‌ی عملکرد ضعیف باشد یا می‌توانیم آن را به عنوان فرصتی برای یادگیری، نترسیدن از چالش‌ها و گذر از یک مانع موقت در مسیر موفقیت ببینیم. یعنی تعریف شکست کاملا به ما بستگی دارد و آگاهی به این موضوع بهترین راه برای شکست دادن احساس شکست است.

یکی از مهم‌ترین عواملی که تعیین می‌کند شکست برای ما چه معنایی دارد، طرز فکر ما است که واکنش ما به شکست را تعیین می‌کند. آیا باور داریم که شکست یک اتفاق وحشتناک است؟ آیا این بدان معناست که ما محکوم به فنا هستیم و هرگز به موفقیتی که می‌خواهیم نخواهیم رسید؟ اگر طرز فکر ما اینطور باشد، هنگامی که با شکست مواجه می شویم اغلب انگیزه خود را از دست می‌دهیم.

از سوی دیگر، اگر باور داشته باشیم که در شکست درس‌هایی وجود دارد که به ما می‌آموزد، شکست ما نتیجه تلاش رسیدن به یک هدف بوده و می‌تواند نقطه‌ای در مسیر موفقیت باشد، شکست می‌تواند ما را به جلو سوق دهد. مطمئناً حتی با این طرز فکر نیز شکست باعث احساس ناامیدی خواهد شد، اما این احساس ما را متوقف نخواهد کرد و با اطلاعات مفیدی که آموخته‌ایم، شانسی دوباره برای رسیدن به موفقیت خواهیم داشت.

دلایل شکست را بشناسید

افراد به این دلایل در راه رسیدن به هدف خود شکست می‌خورند:

۱. قدم اول را بر نمی‌دارند.

اکثر مردم به دلیل این که مسئولیت تغییر زندگی خود و نشان دادن ابتکار عمل را به عهده نمی‌گیرند، موفق نمی‌شوند. اکثر افراد ناموفق کسانی هستند که نتوانسته‌اند عمل کنند و آنچه را که برای موفقیت لازم است انجام دهند. شما کنترل زندگی خود را در دست دارید و اعمال‌تان مستقیما کیفیت زندگی شما را تعیین می‌کنند. برای موفقیت ابتدا باید تصمیم بگیرید که آنچه را که برای رسیدن به موفقیت لازم است، دارید یا خیر؟ در ادامه باید تصمیم بگیرید که برای موفقیت چه کاری را باید انجام دهید. مهم‌تر از همه، باید همه کارهای ضروری در راه رسیدن به موفقیت را انجام دهید. سخت‌ترین قدم، قدم اول است، اما پس از شروع، برای رسیدن به موفقیت تنها به یک هدف روشن و یک اراده قوی برای موفقیت نیاز دارید.

۲. پشتکاری از خود نشان نمی‌دهند.

پشتکار نداشتن یکی از دلایل اصلی شکست برخی افراد در زندگی است. امروزه مردم خیلی راحت تسلیم می‌شوند و قادر به رویارویی با شکست‌ها نیستند. حقیقت این است که زندگی نمی‌تواند جاده‌ای صاف و هموار باشد و در طول مسیر باید منتظر پیچ‌ها و تپه‌های ناهموار باشیم. بنابراین، برای رسیدن به مقصد، باید در پیچ‌ها پافشاری کنیم و به دلیل سختی پیچ‌ها و قسمت‌های ناهموار، سرعت خود را کاهش دهیم و کاملاً متمرکز بمانیم. این لحظات ما را ملزم می‌کند که درد و ناراحتی را نیز تحمل کنیم و صبور باشیم، زیرا بدون صبوری نمی‌توانیم از این پیچ و خم‌ها عبور کنیم.

۳. در شبکه‌سازی و ایجاد روابط قدرتمند ناتوان هستند.

 برخی از افراد به دلیل عدم تمایل به شبکه‌سازی و برقراری روابط قوی با افرادی که می‌توانند کمک کننده باشند، در نهایت به موفق نمی‌رسند چنین افرادی در نهایت فرصت‌های بی‌نظیر زیادی را از دست می‌دهند.

۴. توصیه‌های دیگران را نمی‌پذیرند.

برخی از افراد به دلیل نپذیرفتن نصیحت و استدلال بر ضد آن، در زندگی موفق نمی‌شوند. چنین افرادی با وجود ناآگاهی خود فکر می‌کنند همه چیز را می‌دانند و نیازی به دخالت دیگران ندارند. کمک به چنین افرادی دشوار است، حتی اگر کاملا به نفع آن‌ها باشد. توصیه می شود متواضع باشید و آماده باشید که از افرادی که در زمینه مدنظر شما با تجربه هستند توصیه‌ها و نکاتی را بیاموزید. جهل یک بیماری است که اغلب منجر به فقر می شود و باید به هر قیمتی از آن دوری کرد.

۵. هدف اصلی خود را فراموش می‌کنند.

 دنیای امروز پر از حواس‌پرتی است. حواس پرتی و وسوسه‌ها موانعی هستند که مانع پیشرفت شما به سمت موفقیت می‌شوند. افرادی که در غلبه بر این موانع شکست می‌خورند معمولاً سفر خود را به سمت موفقیت به تاخیر می‌اندازند یا حتی در رسیدن به آن ناکام خواهند بود.

۶. برنامه و استراتژی مشخصی ندارند.

برخی از افراد در زندگی موفق نمی‌شوند زیرا آنها یک استراتژی محکم برای انجام وظایف خود ندارند. نداشتن برنامه، برنامه‌ای برای شکست است. یک طرح یا استراتژی به شما کمک می‌کند تا به تلاش‌های خود را در مسیر موفقیت جهت بدهید. همچنین شما را قادر می‌سازد تا بر روی اهداف مهمی که شما را به هدف نهایی‌تان هدایت می‌کنند، تمرکز کنید. بر اساس مطالعات، کارآفرینانی که یک استراتژی را ایجاد می‌کنند، به سختی شکست می‌خورند.

۷. مسئولیت کارهای خود را نمی‌پذیرند.

 برخی افراد به دلیل ناتوانی در قبول مسئولیت در زندگی موفق نمی‌شوند. چنین افرادی دوست دارند دیگران را به خاطر کاستی‌هایشان سرزنش کنند. این افراد دشمنان خیالی می‌سازند که شکستشان را به گردن این دشمنان بی‌اندازند. اما واقعیت این است که شما بر ۹۹٪  آنچه در تمام جنبه‌های زندگیتان اتفاق می‌افتد کنترل دارید و بنابراین باید مسئولیت هر اتفاقی را بپذیرید (به استثناء حوادث طبیعی مانند مرگ، تصادف و غیره،).

۸. انضباط شخصی ندارند.

فقدان انضباط شخصی معمولاً با کمبود انگیزه و جاه طلبی همراه است. افرادی که فاقد نظم و انضباط هستند، تمرکز ندارند و به راحتی از انجام کارهای مهم زندگی خود منحرف می شوند. آنها همچنین تمایل دارند خیلی راحت تسلیم شوند و لذت های کوتاه مدت را بر موفقیت‌های بلندمدت ترجیح می‌دهند.

۹. از شکست خوردن می‌ترسند.

ترس از شکست به عنوان آتیچیفوبیا نیز شناخته می شود و خطرناک است زیرا افرادی که از شکست می ترسند از هر موقعیتی که به عنوان یک ناامیدی بالقوه می‌بینند اجتناب می‌کنند. افرادی که از شکست می‌ترسند، در استفاده از فرصت‌هایی که ممکن است سودمند باشد، ناکام می‌مانند. آنها از ریسک کردن می‌ترسند و بدتر از همه حتی تلاش نمی‌کنند.

۱۰. صبور نیستند و انتظار دارند یک‌شبه به موفقیت برسند.

یکی از دلایل اصلی که باعث می‌شود بعضی افراد هرگز به موفقیت نرسند، نداشتن صبر است، زیرا انتظار دارند بلافاصله پس از شروع یک کسب و کار، شغل و… موفق شوند. این افراد هنگامی که سریعا نتیجه خوبی نمی‌بینند، خیلی سریع تسلیم می‌شود. آنها امید خود را از دست می‌دهند، افسرده می‌شوند و فکر می کنند که هدفشان درست نیست.

۱۱. توانایی‌های خود را باور ندارند.

 اگر به توانایی‌ها و استعدادهای خود اعتماد نداشته باشید و فرض را بر شکست خود بگذارید، در واقع دارید شکست خود را پایه‌گذاری می‌کنید. وقتی در خانواده‌ای بزرگ می‌شوید که همه به نقاط ضعف شما اشاره می‌کنند و موفقیت‌ها و تلاش‌های شما را تشخیص نمی‌دهند، اعتماد به نفس ندارید و به نقاط قوت خود نیز شک می‌کنید. در این شرایط باید به خاطر داشته باشید که ما گاهی اوقات کنترل بسیاری از چیزها را در زندگی نداریم. ما نمی‌توانیم نگاه مردم نسبت به خود را تغییر دهیم و نمی‌توانیم آنها را مجبور کنیم که قدردان آنچه در آن خوب هستیم باشند، اما در دید شما به توانایی‌های خود تأثیر بگذارد. در عوض، باید آنقدر قوی باشید که باور کنید توانایی انجام هر کاری را در این دنیا دارید.

۱۲. از ذهن و جسم خود مراقبت نمی‌کنند.

برخی افراد به دلیل تمرکز بر موفقیت، بیشتر وقت خود را صرف کار می‌کنند و فراموش می‌کنند که بدن آن‌ها به انرژی و ذهن‌شان به استراحت نیاز دارد. گاهی این افراد توانایی رسیدن به هدف خود را از دست می‌دهند، زیرا بدنشان آنها را ناکام گذاشته است. باید به بدن خود اجازه استراحت دهید و مهمتر از همه آن را با غذاهای سالم تغذیه کنید. انجام این کار به شما اجازه می‌دهد دوباره شارژ شوید و انرژی خود را در راه رسیدن به هدف استفاده کنید. همچنین باید استراحت و خواب خوبی داشته باشید تا ذهن‌تان به اندازه کافی استراحت کند. داشتن ذهن آرام به شما امکان می‌دهد تصمیمات خوبی بگیرید.

۱۳. دائما بهانه‌جویی می‌کنند.

افرادی که در زندگی موفق نمی‌شوند معمولاً بهانه‌هایی می‌یابند که تلاش نکردن خود را توجیه کنند. آنها همچنین این بهانه‌ها را با “واقع‌بینی” اشتباه می‌گیرند. تمایل به بهانه تراشی برای توجیه کوتاهی در اقدام، منجر به برآورده نشدن انتظارات و شکست می‌شود.

۱۴. در اعماق وجود، خود را لایق دستیابی به موفقیت نمی‌دانند

 برخی افراد در زندگی شکست می‌خورند زیرا فکر می‌کنند لیاقت آنچه را که می‌خواهند ندارند. این شکل دیگری از خود محدودسازی و بدتر از همه، نوعی نفرت از خود است.

نا امیدی

۱۵. اقدامات آن‌ها با اهداف‌شان همسو نیست.

افراد ناموفق در راستای اهداف خود عمل نمی‌کنند و این منجر به شکست می‌شود. به عنوان مثال، اگر می خواهید وزن کم کنید، باید این هدف را با اقداماتی مانند پختن و خوردن غذاهای سالم، خوب خوابیدن و ورزش منظم هماهنگ کنید. برای اطمینان از همسویی اقدامات شما با اهدافتان، ابتدا باید یک برنامه داشته باشید، زیرا انجام این کار به شما کمک می‌کند تا اهداف خود را پیگیری کنید و قدم‌های رسیدن به این هدف را بدانید.

۱۶. تلاش در راه اهداف را به تعویق می‌اندازند.

اکثر افراد ناموفق، اقدامات خود را به تعویق می‌اندازند و برای آن‌ها همه چیز را می‌توان بعداً انجام داد، اما این «بعداً» به هرگز تبدیل می‌شود. به جای اولویت دادن به کارهای حیاتی، آنها ترجیح می دهند کاری را انجام دهند که دوست دارند یا برایشان جالب است، مانند رفتن به سفر. چنین افرادی معمولاً بیشتر از درآمد خود، خرج می‌کنند زیرا هرگز کاری را انجام نمی‌دهند که در زندگی آنها ارزش ایجاد کند. به تعویق انداخت کارها آسان است، اما باید به خوبی یاد بگیرید از تعلل بی‌مورد جلوگیری کنید تا موفقیت خود را به تاخیر نیاندازید. گاهی اوقات ممکن است به دلیل شرایط اجتناب ناپذیر وظایف را به تعویق بیاندازیم، اما باید برای تکمیل آنها زمانی در برنامه خود اختصاص دهیم. مهمتر از همه، ما باید اطمینان حاصل کنیم که “بعدا” تبدیل به “هرگز” نمی شود.

۱۷. مواجهه با سختی‌ها و ناملایمات می‌ترسند.

پشتکار و غلبه بر ناملایمات شما را قوی‌تر و شجاع‌تر می‌کند، بنابراین ترس از ناملایمات شما را ضعیف می‌کند. افراد ناموفق از مواجهه با ناملایمات می‌ترسند و به همین دلیل هرگز نمی‌دانند چقدر قوی هستند.

۱۸. اعتماد به نفس کافی ندارند.

برای مثال با خود فکر می‌کنند، «من آنقدر باهوش نیستم که وبلاگم را راه‌اندازی کنم»، «نمی‌توانم نویسنده موفقی باشم زیرا هیچ‌کس به خواندن مقاله‌های من اهمیت نمی‌دهد»، «نمی‌توانم ازدواج کنم زیرا نمی‌توانم همسر خوبی داشته باشم» و… این محدودیت‌های ناخواسته سطحی هستند و بسیاری از افراد را از تعقیب اهداف باز می‌دارند، زیرا باور نمی کنند که قادر به دستیابی به آن‌ها هستند. چنین افرادی معمولاً اعتماد به نفس و اراده لازم برای پیگیری موفقیت را نیز ندارند.

۱۹. به غرور کاذب دچار می‌شوند.

 ترس از کمک خواستن از دیگران امری انسانی است، اما عدم درخواست کمک به دلیل غرور غیرمنطقی است. اکثر افراد ناموفق فکر می‌کنند که درخواست کمک نشانه ضعف است، زیرا وقتی موفق می‌شوند تمام اعتبار را برای خودشان می‌خواهند و این غرور سمی است.

۲۰. نقش قربانی را بازی می‌کنند.

افراد ناموفق ذهنیت قربانی دارند، یعنی فکر می‌کنند که جهان علیه آنها توطئه می‌کند و آن‌ها هرگز مقصر نیستند. آنها عمیقا معتقداند که دیگران شکست آن‌ها را می‌خواهند و بیشتر وقت خود را به ناله کردن درباره ناعادلانه بودن زندگی و سرزنش دیگران برای شکست‌های خود صرف می‌کنند. به همین دلیل، آنها از اشتباهات خود درس نمی‌گیرند.

۲۱. برای زمان ارزش قائل نیستند.

افرادی که ارزش زمان را نمی‌دانند معمولا در نهایت شکست می‌خورند. آنها نمی‌توانند وقت خود را به فعالیت‌های حیاتی، به آن‌ها کمک می‌کند به اهداف‌شان نزدیک شوند، اختصاص دهند. آن‌ها همچنین توانایی مدیریت زمان را ندارند و از زمان خود برای رسیدن به اهداف خود استفاده نمی‌کنند.

۲۲. متواضع نیستند.

برخی افراد بلافاصله پس از موفقیت، به دلیل لاف زدن، داشتن دهان بزرگ و نگاه تحقیرآمیز به افراد دیگری که هنوز در تلاش برای رسیدن به موفقیت هستند، شکست می‌خورند. شروع به فخر فروختن اشتباه بزرگی است که معمولاً منجر به سقوط بزرگ می‌شود. هنگامی که همه چیز شروع به قرار گرفتن در جای خود کرد و شما نتیجه تلاش‌های سخت خود را دیدید، باید متواضع باشید، نسبت به دیگران که در حال مبارزه هستند به چشم حقارت نگاه نکنید و نسبت به آنها مغرور نباشید. در صورت امکان، موفقیت خود را کم اهمیت جلوه دهید و در عوض، برای دستیابی به موفقیت‌های بیشتر تشنه باشید.

۲۳. وسواس فکری بیش از حدی دارند.

افراط‌اندیشی می‌تواند یک شمشیر دولبه باشد و اغلب باعث می‌شود افراد درون افکار خود گیر کنند و اهداف خود را از دست بدهند. برای برخی، این به عادتی تبدیل می‌شود که آن‌ها را از اقدام و تصمیم‌گیری باز می‌دارد.

۲۴. درک واضحی از هدف خود ندارند.

اگر درک روشن و واضحی از هدف خود نداشته باشید احتمال شکست شما بیشتر می‌شود اما داشتن اهدافی که به طور دقیق و ثابت مشخص شده‌اند، فایده‌ای ندارد، شما باید با توجه به شرایطی که دارید هدف‌گذاری کنید، سازگاری و انعطاف‌پذیری داشته‌باشید.

۲۵. بیش از حد منتظر می‌مانند.

بسیاری از افراد برای شروع به اقدام، منتظر شرایطی کاملا ایده‌آل هستند و درصورتی که این شرایط فراهم نشود هیچ کاری را شروع نمی‌کنند. این امر می‌تواند منجر به موفق نشدن در بسیاری از مسائل شود.

۲۶. از اشتباهات گذشته یاد نمی‌گیرند.

افراد ناموفق از اشتباهات و شکست‌های خود به شدت آسیب دیده‌اند. در نتیجه، آنها هر کاری می‌توانند انجام می‌دهند تا به سرعت این تجربیات دردناک را فراموش کنند. مشکل این کار این است که درس‌ها و بینش‌های مهمی را که با این اشتباهات به وجود می‌آیند دفن می‌کند. اما اگر درس های مهم را نادیده بگیریم چه اتفاقی می افتد؟ ما محکوم هستیم که اشتباهات مشابه را بارها و بارها تکرار کنیم تا در نهایت پیام را دریافت کنیم. اشتباهات خود را دفن نکنید؛ بلکه آنچه را که اشتباه انجام داده اید تجزیه و تحلیل کنید تا ببینید چه درس‌هایی در این تجربه نهفته است.

۲۷. زمینه‌های ارثی دارند.

در برخی مواقع زمینه‌های ارثی مانند ویژگی‌های فیزیکی ممکن است افراد را از دستیابی به بعضی از اهداف و موفقیت‌ها بازدارد.

۲۸. در دوران کودکی تحت تأثیر محیط نامطلوبی بوده‌اند.

بسیاری از ویژگی‌های افراد در دوران کودکی رشد می‌کند، پس منطقی است که تاثیر دوران کودکی را در شکست‌ها و موفقیت‌ها در نظر بگیریم.

۲۹. توانایی همکاری با دیگران را ندارند.

اگر می‌خواهید به اهداف‌تان دست یابید، باید به دیگران نیز کمک کنید که به آن چه می‌خواهند برسند. این برای کسی که از همکاری با دیگران امتناع می‌ورزد اتفاق نمی‌افتد.

۳۰. صادق نیستند.

 افرادی که با دیگران صادق نیستند، با خودشان نیز همینگونه‌اند. همچنین افرادی که صداقت نداشته باشند نمی‌توانند اعتماد دیگران را جلب کنند و همین امر می‌تواند منجر به شکست آن‌ها شود.

۳۱. سرمایه کافی ندارند.

برای پول درآوردن باید پول خرج کنید! معمولاً این یکی از دلایل بزرگ شکست برای مشاغل جدید است. شما ناگزیر اشتباه خواهید کرد و اشتباهات‌تان نیز هزینه‌بر خواهند بود. باید توانایی مالی غلبه بر این ضررها را داشته باشید.

هزینه اشتباهات

۳۲. اهداف متعدد و فراوانی دارند.

برخی افراد اهداف زیادی دارند و تمرکز کافی ندارند. مثل این است که آن‌ها در مقابل یک صفحه دارت با سه هدف در ذهن ایستاده‌اند. زدن تنها یک هدف به اندازه کافی دشوار است، اما ضربه زدن به سه هدف به طور همزمان با یک دارت غیرممکن است. بنابراین، تنها، هدفی را که روی آن متمرکز هستید مشخص کنید و تنها به سوی آن یک هدف جلو بروید.

۳۳. نمی‌دانند چگونه ”نه” بگویند.

آنها نمی توانند به هیچ درخواستی نه بگویند، حتی اگر با اولویت‌های خودشان در تضاد باشد. در نهایت آنها کارهایی را انجام می دهند که تمام وقت‌شان را می گیرد و آ‌نها را خسته می‌کند.

۳۴. انتظارات بیش از حدی از خود و دیگران دارند.

انتظارات بیش از حد می‌تواند باعث نا امیدی شدید شود و ناامیدی نیز می‌تواند باعث شکست شود.

۳۵. منفی‌گرا هستند.

منفی‌گرایی این پتانسیل را دارد که اشتیاق، انگیزه و خلاقیت فرد را کاهش دهد. افرادی که درگیر افکار منفی هستند یا افراد منفی در اطراف خود دارند، بیشتر احتمال شکست دارند و یا سخت‌تر موفق می‌شوند.

۳۶. در جایگاه اشتباهی قرار دارند.

گاهی اوقات شکست صرفاً به موقعیت مکانی و جایگاه افراد بستگی دارد مانندکشور اشتباه، شغل اشتباه، سرگرمی اشتباه. دانستن اینکه چه زمانی باید به سراغ چه چیزی رفت نکته‌ی مهمی می‌باشد. همه افراد قادر به موفقیت در همه چیز نیستند.

۳۷. قبل از اقدام وقتی برای تفکر و سنجش نمی‌گذارند.

اغلب خوب است که قبل از پرداختن به یک کار بزرگ، برنامه‌ریزی و تفکر را انجام دهید.

۳۸. شناخت کافی از خود ندارند.

شناخت استعداد‌ها، اخلاقیات و طرز تفکر خود، یکی از مهمترین نکات در موفقیت می‌باشد. عدم شناخت کافی از خودمان می‌تواند منجر به شکست شود، زیرا نمی‌دانیم حالا باید چه کنیم؟

 ۳۹. به دیگران حسادت می‌کنند.

حسادت باعث می‌شود که ما فقط شکست خود و موفقیت دیگران را ببینیم و از موفقیت‌های هر چند کوچک خود غافل شویم، حسادت باعث می‌شود که ما بی‌انگیزه شویم، توانایی‌های خود را نبینیم و همیشه از خودمان ناراضی باشیم.

سخن پایانی

در تلاش برای موفقیت، مهم است که به یاد داشته باشیم که ما فقط انسان هستیم. همه ما در این راه با موانع و مشکلاتی مواجه می‌شویم، اما این نحوه واکنش ما به آن‌ها است که نتیجه نهایی را تعیین می‌کند. با درک دلایل به موفقیت نرسیدن برخی از افراد، می‌‌توانیم بینش‌های ارزشمندی در مورد زندگی خود به دست آوریم.

اقدام، پایداری و ایجاد شبکه‌های قوی، گام‌های حیاتی به سوی موفقیت هستند. ما همچنین باید به دنبال مشاوره، پرهیز از حواس پرتی، و پذیرش شکست به عنوان یک فرصت یادگیری باشیم. نظم و انضباط شخصی، صبر و باور به خودمان ویژگی‌های اساسی هستند که می‌توانند ما را به جلو سوق دهند. تعیین حد و مرز، ارزش‌گذاری برای زمان و فروتنی به ما کمک می کند در مسیر خود باقی بمانیم و از دام‌های غیرضروری اجتناب کنیم.

مهم است بپذیریم که ما مستعد تفکر بیش از حد و محدودیت‌های خود تحمیلی هستیم. با تمرین ذهن، آگاهی، قالب‌بندی مجدد افکار و جستجوی حمایت در صورت نیاز، می‌توانیم بر این موانع غلبه کنیم و کنترل را دوباره به دست آوریم. به یاد داشته باشید، موفقیت یک پدیده یک شبه نیست. این امر نیاز به فداکاری، سخت‌کوشی و سازگاری با مشکلات دارد. با در آغوش گرفتن انسانیت، درس گرفتن از اشتباهات و پافشاری با وجود چالش‌ها، می‌توانیم بر موانعی که ما را عقب نگه می‌دارند غلبه کنیم و مسیری را به سوی یک زندگی واقعاً موفق و پربار بسازیم.

 


منابع:

SuccessLinkedInMediumForbs

مطالب مشابه

4.9 7 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
hasan99tt
hasan99tt
1 سال قبل

عالی

yazdan1766
yazdan1766
1 سال قبل

از کامنت ها نا امید شدم … اگه واقعا در همین مسائل پایه ای و ریشه ای همه قوی میشدند ناامیدی از جامعه … ذهن پدر و مادرهای گرفتاره روزمرگی و خیلی مشکلات حل میشد … حکومتها خوب فهمیدن که باید به ذهن ها انچنان نفوذ کنن که مردم فکر کنند مقصر تمام مشکلات اقتصاد و دولت ها و عوامل بیرونیه که در مملکت ما بیش از حد موفق بودن ! اگه یه مقدار تامل میکردیم و به ذهن خودمون رجوع میکردیم میفهمیدیم که ۹۰ درصد روزمرگی و کارهایی که میکنیم چیزایی که اونا میخان نه خودمون … و این همه شکست پی در پی در زندگی تجربه نمیکردیم و شکست هامون باعث بیداریمون میشد … تشکر . خیلی عالی بود

بهراد
بهراد
1 سال قبل

عالی بود لطفا این مباحث رو ادامه بدید

درباره ما

اِکوتِرِیل، پایگاه تحلیلی و آموزشی اقتصاد و بازارهای مالی

×