چرا هر وقت عملکرد دانشآموزی در یک سال تحصیلی رشد چشمگیری نسبت به سالهای قبل میکند و تشویق میشود، سال بعد عملکردش افت میکند؟
چرا وقتی دانشآموزی عملکردش افت چشمگیری نسبت به سالهای قبل دارد و تنبیه میشود، عملکردش در سال بعد بهبود مییابد؟ چرا وقتی یک شرکت در یک سال عملکرد درخشانی دارد، سال بعد با افت عملکرد مواجه میشود؟
چرا وقتی فرزند اول خانواده خیلی قدبلند هست، فرزند دوم قد کوتاهتری دارد؟ چرا بچههای بااستعداد، معمولا برادر یا خواهر کماستعدادتر و ناموفقتر از خود دارند؟ پاسخ همه این پرسشها را میتوان در اصل بازگشت به میانگین یافت.
قانون بازگشت به میانگین چیست؟
ابتدا باید تعریفی از بازگشت به میانگین ارائه دهیم. بازگشت به میانگین یک مفهوم ریاضیاتی است و بیان میکند که اگر پدیدهای را در طول زمان اندازهگیری کنیم، متوجه خواهیم شد که سیر تغییرات پدیده میل دارد به میانگین نزدیک شود.
اجازه دهید با مثالی این قاعده را شرح دهیم. فرض کنید که قد اجداد شما را در طول تاریخ اندازهگیری و ثبت کرده باشند، قرار است شما بچهدار شوید و دوست دارید حدس بزنید که قد فرزندتان تقریبا چقدر خواهد بود.
برای این کار باید قد اجداد خود را با هم جمع بزنید و بر تعداد تقسیم کنید تا میانگین قد اجدادتان به دست بیاید. اگر قد شما از قد میانگین فامیلی بیشتر است، به احتمال زیاد فرزندتان از شما کوتاهتر خواهد شد و برعکس، به این پدیده “میل به بازگشت به میانگین” گفته میشود و همیشه صادق است.
این قاعده در تمام پدیدههای متغیر دیده میشود، برای مثال در مورد میزان بارش باران، تعداد کل زلزلهها در یک کشور، تعداد مرگ و میر در اعمال جراحی، میزان انگیزه، آمادگی بدنی در مسابقات ورزشی، میزان افسردگی و مانند آن.
اگر بازیکنی در یک بازی یا یک فصل خیلی خوششانس بوده و عملکرد خیلی خوبی داشته، بر اساس اصل بازگشت به میانگین در بازی یا فصل بعد، عملکرد بدتری خواهد داشت.
اگر خلبان یک هواپیمای جنگنده در یک ماموریت عملکرد خیلی خوبی داشته و توانسته اکثر اهداف را مورد اصابت موشک قرار دهد، به احتمال زیاد در ماموریت بعدی عملکرد چندان قابل قبولی نخواهد داشت یا حداقل اینکه عملکردش بدتر از عملکرد درخشان قبلی خواهد بود.
اگر فرزند اول خانوادهای استعدادی پایینتر از حد متوسط دارد و چندان باهوش نیست، به احتمال زیاد فرزند بعدی بااستعدادتر و باهوشتر از او خواهد بود.
قانون بازگشت به میانگین چگونه بر ما تأثیر میگذارد؟
فرض کنید قبلا آدم بسیار باانگیزه ای بودهاید و اکنون بسیار بی انگیزه و دلمرده هستید. در اوج دلمردگی به روانشناس مراجعه و با او گفتگو میکنید و بعد از آن متوجه میشوید که انگیزه بیشتری دارید و حالتان بهتر است.
به صورت طبیعی این تغییر حالت را به مهارت روانشناس نسبت میدهید، در حالی که شما در پایینترین وضعیت نوسان انگیزشی خود قرار داشتهاید و بدون روانشناس یا با او، طبق قاعده میل بازگشت به میانگین، تمایل داشتهاید به متوسط انگیزهمندی خود بازگردید.
اکنون تصور کنید که در هنگام افول کامل انگیزه خود، یک رمال را در خیابان ببینید که به شما بگوید خبرهای خوشی در راه است، یا کلاغی پشت پنجره اتاقتان قار قار کند، یا گربه سفیدی سر راه ببینید و بعد از آن شما به میانگین باز گردید.
شما تمایل خواهید داشت تا حال خوب خود را به رمال، دیدن کلاغ و گربه سفید نسبت دهید و دفعه بعد که باز در قعر ناامیدی قرار گیرید، دوباره به دنبال همان نشانهها و افراد خواهید رفت و دوباره بازگشت به میانگین خود را به آنها نسبت خواهید داد!
باز تصور کنید که کشاورز هستید و پس از چند سال کم بارش در بدترین خشکسالی قرار گرفتهاید، محصولاتتان در حال نابودی و اقتصادتان رو به افول است.
تصمیم میگیرید تا مثلا یک شاخ بز را در گوشه شمال شرقی مزرعه دفن کنید و دعای باران بخوانید و بعد از آن حتی اگر کمی باران هم ببارد، آن را به شاخ بز نسبت میدهید و به بقیه اعلام میکنید که مراسم شاخ بز در بارش ابرها اثر شگفت دارد.
نادیده گرفتن قانون بازگشت به میانگین چه عواقبی دارد؟
نادیده گرفتن پدیده “میل به بازگشت به میانگین” میتواند سبب شود تا ما برای پدیدهها علت جعلی و خرافی بسازیم.
برای مثال بازی های بسیار خوب و استثنایی برخی بازیکنان بسکتبال یا فوتبال در یک فصل در فصلهای بعد ادامه پیدا نمیکند و به حالت میانگین یا عادی خود نزدیکتر میشود.
بسیاری چنین اتفاقاتی را با خرافه شرح میدهند در حالیکه این قانون مدتها است در آمار و طراحی آزمونهای تجربی مورد استفاده قرار میگیرد!
قانون بازگشت به میانگین در خودشناسی نیز عمل میکند. شاید همهی ما در خود و یا در اطرافیانمان این موضوع را مشاهده کرده باشیم. اینکه تصمیم به تغییرات اساسی گرفته ایم اما پس از مدتی همه چیز به روال اول خود بازگشته است.
مانند زمانی که میخواهیم ورزش کنیم و روزهای اول انرژی و انگیزهی بیشتری داریم. یا در زمینهی رژیم و تغذیهی غذایی، کتاب خواندن و برای کنکور قبول شدن.
بسیاری از تصمیمات ما پایا نیست بلکه مقطعی است و خیلی زود به همان حالت قبل بر میگردد. دلیلش را باید در عدم پرداختن به تغییرات ریشهای دانست.
زمانی که ریشهی یک مساله، مانند موتور اتومبیلتان ایراد دارد، عوض کردن قطعات جانبی دردی دوا نمیکند.
زمانی که ما چرایی لاغر شدن، ورزش کردن، چرایی قبول شدن در کنکور و … را تنها به صورت سطحی و نه عمیق میدانیم خطر بازگشت به میانگین وجود دارد. قانون بازگشت به میانگین در خودشناسی نیز عمل میکند.
برای مقابله با این پدیده و جلوگیری از برگشت به شرایط بد گذشته، لازم است برای بررسی تصمیمات خود وقت بگذارید و از طریق مطالعه، تحقیق و سوالوجواب با کوچ یا مربی سبک زندگیتان، چرایی عمیق تصمیمات جدیدتان را بیابید.
قانون بازگشت به میانگین در اقتصاد
بازگشت به میانگین یکی از قدرتمندترین، اما ناشناختهترین مفاهیم در آمار است. بازگشت به میانگین توضیح میدهد که در بسیاری از موارد دادهها به یکنواخت شدن گرایش پیدا میکنند، به عنوان مثال، اگر یک متغیر افراطی باشد، در مشاهده بعدی به میانگین نزدیکتر خواهد شد.
بازگشت به میانگین بدان معناست که با گذشت زمان، قیمتها حول قیمتهای متوسط نوسان میکنند و هر چه انحراف از میانگین بیشتر باشد، احتمال بازگشت قیمتها به آن بیشتر میشود.
به عنوان مثال یکی از اندیکاتورهایی که در بازارهای مالی وجود دارد و بر مبنای بازگشت به میانگین کار میکند، باندهای بولینگر هستند.
وقتی قیمت فعلی بازار یک دارایی کمتر از میانگین قیمت گذشته آن باشد، برای خرید جذاب تلقی می شود. برعکس، اگر قیمت فعلی بالاتر از میانگین باشد، انتظار می رود که تمایل به خرید کاهش یابد.
البته باید به این نکته توجه کنیم که ممکن است بازگشت به میانگین، مدت زیادی طول بکشد و پیشبینی زمان بازگشت میتواند سخت باشد.
در بازارهای مالی بازگشت به میانگین چندین مزیت را ارائه می دهد که شامل:
- رویکرد سیستماتیک: بازگشت میانگین یک متدولوژی ساختاریافته برای معاملات ارائه میکند و شناسایی نقاط ورودی و خروجی را آسانتر میکند.
- تطبیق پذیری: قابل استفاده در کلاسهای دارایی و بازههای زمانی مختلف، از دورههای روزانه تا بلندمدت است.
- مدیریت ریسک: سطوح توقف ضرر و سود (SL, TP) برداشتی را میتوان در حدود میانگین قیمت تنظیم کرد و به کنترل ریسک کمک کرد.
- پتانسیل سود: این استراتژی میتواند در جایی که استراتژیهای دیگر مانند دنبال کردن روند ممکن است به اندازه کافی موثر نباشند، به ما کمک کند و سودآور باشد.
- تأیید: میتوان برای تأیید سیگنالها و اطمینان بیشتری از استراتژی از آن استفاده کرد.
محدودیتهای بازگشت به میانگین در بازارهای مالی
هر رویکردی با چالش ها و محدودیت هایی همراه است، برخی از محدودیتهای بازگشت به میانگین در بازارهای مالی عبارتند از:
- شرایط بازار: بازگشت به میانگین در بازارهای با روند شدید، جایی که قیمتها ممکن است برای دورههای طولانی به میانگین برنگردند، کمتر مؤثر است.
- هزینههای تراکنش: این استراتژی اغلب شامل معاملات مکرر است که باعث ایجاد کارمزد تراکنش بیشتر میشود.
- سیگنالهای کاذب: بهویژه بازههای زمانی کوتاهتر در معرض نویز بازار هستند، که میتواند سیگنالهای برگشت به میانگین کاذب تولید کند.
- رویدادهای اقتصادی: شوکهای اقتصادی یا اخبار ناگهانی میتوانند الگوهای بازگشت به میانگین را مختل کنند و منجر به زیانهای احتمالی شوند.
- عدم جهتگیری: بر خلاف استراتژی های دنبال کننده روند، بازگشت به میانگین غیر جهتی است، که ممکن است برای همه سبک های معاملاتی مناسب نباشد.
نتیجهگیری
بهتر است با آگاهی و داشتن آشنایی کافی با این اصل، نگاهی واقعبینانه به دنیای اطراف خودمان داشته باشیم و انتظارات منطقی و اصولی نسبت به آینده در ذهنمان شکل دهیم. همچنین خوب است بدانید این قانون با دلایل علمی و اثبات ریاضی در مقالات حوزه اقتصاد ثابت شده است.
منابع
Actuaries – Forbes – Avatrade – Investopedia
عالی
عالی بود خسته نباشید
جالب