معامله گری در بازارهای مالی به دلیل ویژگی هایی همچون استقلال در کسب درآمد اقدامی جذاب تلقی می شود. معامله گران هریک ابزارها و رویکردهای اختصاصی خود را برای این فعالیت مدنظر قرار می دهند. حال این پرسش پیش می آید که آیا مطالعه تحلیل بازارها¹ به ویژه با وجود انواع متعددی از الگوریتم ها و ابزارها همچنان ضروری است یا خیر. در این مقاله به بررسی برخی انتقادهای موجود در این زمینه پرداخته شده و توضیحاتی درباره هریک ارائه می گردد.
چرا معاملهگران باید هر تحلیلی را بخوانند؟
هر معامله گر مبتدی و پیشرفته ای می داند که جهان به طور کلی با پیچیدگی ها و عدم قطعیت های متنوع همراه است و برای درک کامل رخدادها بایستی در جریان آن قرار بگیرد. این امر بدون شک بر معاملات و تصمیم گیری ها درباره آن ها تاثیر می گذارد. برای مثال، فردی در هفته نخست ماه ژانویه تصمیم به خرید استقراضی (Long) جفت ارز EURUSD به دلیل خط روند بلندمدت آن می گیرد؛ این فرد توجه ندارد که گزارش اشتغال بخش غیر کشاورزی² بهزودی منتشر می شود³ و پس از انتشار داده تنها طی چند دقیقه غافلگیر شده و با تغییرات چند ده درصد نقطه ای⁴ مواجه می گردد. چنین وضعیتی که هزینه زیادی برای برخی معاملهگران دارد، قابلپیشگیری بوده به شرطی که اخبار و تحلیلها را دنبال میکردند. با آنکه قرار نیست خواندن تحلیلها باعث موفقیت همه معاملهگران شود، اما دریافت اطلاعات بیشتر میتواند برای برخی مفید باشد و به اتخاذ تصمیمات سنجیدهتر کمک بکند.
چرا معاملهگران نباید صرفاً اخبار را دنبال کنند؟
البته این امر کاملا اختیاری بوده اما باید دانست که اخبار صرفا رویدادهای پیش رو را اطلاع رسانی می کند و اشاره ای به پیامدها و اثرگذاری آن ها بر سایر بخش ها ندارند. برای مثال، اگر معامله گر مورد اشاره در فوق از پیش تحلیلی درباره احتمال نوسان در جفت ارز EURUSD پس از انتشار NFP می خواند، اطلاعات بیشتری بدست می آورد و حداقل به صورت سنجیده تر نسبت به اختصاص سرمایه اقدام می کرد. البته باید گفت که مطالعه همه اخبار و تحولات امری زمان بر بوده و نیاز به تجربه بیشتر دارد. برخورداری از چندین منبع تحلیلی موثق می تواند کار معامله گران را آسان کند تا در زمان کمتر حجم بیشتری اطلاعات بدست بیاورند و زمان بیشتر را به خود معامله اختصاص دهد.
آیا معاملهگران فقط باید اتفاقات روز را بخوانند؟
باید توجه داشت که بازارها مکانیزم پیچیده و بزرگی دارند و ممکن است برخی از اخبار سال ها بعد مورد توجه و قیمت گذاری⁵ قرار بگیرند. برای مثال، منابع تحلیلی موثق به دفعات درباره کاهش سود شرکتهای سهامی آمریکا به دلیل جنگ تجاری با چین در اکتبر ۲۰۱۸ صحبت کردند؛ یک معامله گر هوشیار می توانست نزول بازار سهام را پیش بینی نماید و حتی احتمالی برای تشدید شرایط را در نظر بگیرد. در این شرایط تصمیم گیری منطقی تری درباره فروش یا حفظ دارایی های خریداری شده به صورت استقراضی (Long) می توانست صورت بگیرد. باید توجه داشت که منظور از مطالعه اخبار صرفا به معنی رد شدن از آن ها نیست بلکه با تفکر و تحلیل چگونگی اثرگذاری بر معاملات می توان به ارزش افزوده دست یافت.
آیا تحلیلی که نقطه ورود/خروج نمی دهد، ارزش خواندن دارد؟
تحلیل های مناسب نباید اساساً توصیهای در زمینه سرمایهگذاری داشته باشند و یا درباره دارایی و چگونگی ورود به معامله راهنمایی کنند. هدف تحلیلها ارائه چشمانداز بازارها و تحولات آنهاست، نه ارائه توصیههای خرید یا فروش. این تصمیمات باید به عهده معاملهگر باشند. از طرف دیگر، معامله گران خود نیز نباید بر اساس توصیه دیگران به معامله ورود کنند؛ بلکه باید خودشان به نقطهای برسند که ازآنچه انجام میدهند، فهم داشته باشند. جسی لیورمور⁶ یکی از معامله گران سرشناس بازار آمریکا در این رابطه می گوید:
” اگر به توصیه اسمیت⁷ سهام بخرم باید همان سهام را به توصیه اسمیت بفروشم. من به او وابسته هستم. فرض کنید که اسمیت در زمان فرارسیدن فروش سهام به تعطیلات رفته است. آن گاه من چه باید بکنم؟ به همین دلیل اعتقادی به توصیه و نظرات دیگران ندارم”
فلسفه تحلیل کمک به فهم جهان و ارائه ایدههای بالقوه برای معاملهگری است، نه مشخص کردن خود معامله. شغل معاملهگر، اجرایی کردن این ایدههاست. برای مثال، اگر تحلیلگری ورود اقتصاد آمریکا به رکود را پیش بینی می کند، راه های زیادی برای استفاده از این فرصت وجود دارد از جمله: فروش استقراضی (Short) دلار، خرید استقراضی ین، فروش استقراضی ⁸USA500، فروش استقراضی ⁹ USA100، خرید ¹⁰ US10YR و غیره. اخذ پیشنهاد معاملاتی از دیگران به معنی محدود شدن معامله گر است، چرا احتمال از دست رفتن فرصت های سودآورتر دیگر وجود دارد. باید توجه داشت که تحلیلها نمای کلی جهت احتمالی اقتصاد را نشان میدهند یا در تلاش برای رفع محدودیتهای تحلیل تکنیکال هستند. معاملهگران باید جزئیات بیشتر را خود بررسی کنند و پیش از انجام یا انصراف از معامله تصمیم بگیرند که در این شرایط حتی احتمال رد تحلیل ها هم وجود دارد. اگر فردی تمایل دارد که صرفا بر اساس تحلیل و پیشنهادات سایرین دارایی خود را مدیریت کند، بهره مندی از خدمات شرکت های سرمایه گذاری مجاز برای این فرد بسیار مناسب تر خواهد بود.
چرا تحلیل گرها خود معامله نمی کنند؟
پاسخ به این سوال ساده است: تحلیلگران حرفهای مجاز به معامله برای خودشان نیستند تا از هرگونه تضاد منافع احتمالی جلوگیری شود. می توان اینگونه تصور کرد: آیا شما به نظر تحلیلگری که خود معامله گری می کند، اعتماد دارید؟ چه تضمینی وجود دارد که تحلیل مغرضانه و با هدف بهره مندی از یک موقعیت معاملاتی خاص نوشته نشده باشد؟ بدیهی است که ذهن افراد این نوع تحلیل را پس می زند، به همین دلیل تحلیلگران بازار نیز خود مجاز به معامله نیستند. وظیفه تحلیلگر ارائه تحقیقات سرمایهگذاری است و نه معامله گری. به همین دلیل در موسسات سرمایهگذاری بزرگ هم «تحلیلگر» حضور دارد و هم «مدیر سبد سرمایهگذاری» و هر دو مکمل یکدیگر هستند. مدیر سبد سرمایهگذاری وقت برای مرور همه ایدهها ندارد، شناسایی فرصت ها عمدتاً وظیفه تحلیلگر است. این نوع تقسیمکار امکان ظهور ایدههای سودآورتر را میدهد، به همین دلیل هر دو وظیفه مطرحشده نباید توسط شخص واحد انجام شود. نکته دیگر اینکه، برخی افراد دارای مهارت بیشتر برای معامله کردن هستند، درحالیکه تعداد دیگری بیشتر برای یافتن معاملات بالقوه مهارت دارند. بنابراین، محکوم کردن تحلیلگر به خاطر معامله نکردن مثل این است که مدعی شوید یک متخصص زنان و زایمان مرد در به دنیا آوردن نوزادان مهارت ندارد، چون خودش نمیتواند زایمان کند.
چرا یک معاملهگر ساعتی¹¹ باید هر نوع تحلیلی را بخواند؟
زیرا اخبار و تحولات کلی اقتصادی، صرفنظر از بازه زمانی معامله به اطلاع همگان میرسند. در مورد مثال اشاره شده در ابتدای مقاله، معامله در صورت عدم توجه به گزارش NFP خیلی راحت و با یک کندل (candle) می توانست دچار مشکل شود. در نتیجه فردی که بر مبنای اخبار معامله گری می کند باید توانایی تحلیل اثرات خبر در لحظه را داشته باشد تا بتواند از ضرر جلوگیری کند و مدیریت ریسک مناسب داشته باشد. تحولات اقتصادی بلندمدت به طور قطع برای یک معاملهگر ساعتی اهمیت ندارند اما دنبال کردن آن ها می تواند به شناسایی بهتر نقاط ورود و خروج کمک نماید.
آیا باید به تحلیل تکنیکال ایمان داشت؟
بسیار از مردم اعتقادی به تحلیل تکنیکال ندارند، اما دلیلی برای درست یا غلط بودن این گزاره نیست. بهعنوانمثال، مطالعات مستقل و دانشگاهی زیادی وجود دارند که نشان دهنده کمک استراتژیهای مبتنی بر تحلیل تکنیکال به عملکرد بهتر در بازارها هستند. طبیعتاً نمی توان گفت که هرکسی که از تحلیل تکنیکال استفاده کند، میتواند بهصورت آنی ثروتمند شود. برای رسیدن به نتیجه مطلوب، وقت گذاشتن، صبوری و تلاش مستمر لازم است؛ فرد باید آماده شکستهای متعدد باشد. برخی حتی ممکن است به این نتیجه برسند که تحلیل تکنیکال با آنها سازگاری ندارد و برایشان مؤثر نیست؛ بااینحال همچنان برای ارائه ایده و جهت دهی به معاملهگری مفید است، چرا که میتواند معاملهگران را راهنمایی کند که چه زمانی به/از معامله ورود/خروج کنند و بنابراین کاربرد عملی زیادی دارد.
در صورت کاربرد تحلیل تکنیکال، پس چرا باید از تحلیل بنیادی استفاده کرد؟
زیرا هیچ ارزی یا بازاری نمی تواند بدون اثرپذیری از عوامل بنیادین اقتصاد خود حرکت کند. حتی اگر بازارها برای مدتی نسبت به بدتر شدن فضای اقتصادی بیتوجه باشند (که معمولاً اینگونه نیست)، درنهایت تاثیر می پذیرند. تحلیل بنیادی یعنی هر فرد باید وضعیت اقتصادی کشورهای مهم را درک کند و تأثیر آن روی واحد پول یا بازار سهام آن کشور را تحلیل نماید. معامله گران با عمل به این نکته به سطحی میرسند که صرفاً دنبالهرو معاملهگر دیگری برای شناسایی نقاط ورود و خروج نیستند و می توانند درباره علل ورود به معامله صحبت کنند. همچنین، تحلیل بنیادی و بهخصوص تحلیل نرخ بهره کشورها برای تعیین نرخ سود یا ضرر احتمالی از هر معامله مهم است. تحلیل بنیادی حتی برای معاملهگران ساعتی میتواند اطلاعات زیادی ارائه کند، چرا که مستقیماً با انتشار دادههای اقتصادی در ارتباط می باشد.
منبع
¹ Reading Analysis
² Non-farm Payroll | NFP
³ این گزارش روز جمعه اولین هفته هر ماه میلادی منتشر می گردد
⁴ pip
⁵ Price
⁶ Jesse Livermore
⁷ Smith
⁸ شاخص بازار سهام که عملکرد ۵۰۰ شرکت بزرگ بورسی آمریکا را نشان میدهد.
⁹ شاخص بازار سهام که شامل ۱۰۰ شرکت بزرگ غیرمالی Nasdaq است.
¹⁰ اوراق خزانهداری ۱۰ ساله ایالات متحده
¹¹ Scalper