پرورش رهبران توانمند برای دوران عدم قطعیت

توسعه مهارت های فردی
رهبران توانمند برای دوران عدم قطعیت

در دوران عدم قطعیت‌ها، هم سازمان‌ها و هم افراد به رهبران خود به عنوان راهنما نگاه می‌کنند. تجربه نشان می‌دهد که دوره‌های تغییر می‌توانند به‌ویژه برای افرادی که در موقعیت‌های رهبری هستند، دشوار باشند، زیرا از رهبران انتظار می‌رود که با وجود عدم اطمینان، استرس و خستگی افراد را مطمئن، باانگیزه و متمرکز نگه دارند.

در حالی که رهبران به تیم‌های خود کمک می‌کنند تا از چالش‌ها عبور کنند، با فرصت‌هایی برای شناختن توانایی‌های خود و توسعه طرز فکر و مهارت‌هایی که آن‌ها را به رهبرانی استثنائی تبدیل می‌کند، مواجه می‌شوند. زمانی که شرایط سخت می‌شود، رهبرانی که رویکردی کنشگرانه اتخاذ می‌کنند، تیم‌های خود را درگیر می‌کنند و اقدام جمعی را حول اهداف اولویت‌دار هدایت می‌کنند، می‌توانند در نقش‌های خود مؤثرتر شوند و به دستیابی به نتایج چشمگیر برای سازمان‌هایشان ادامه دهند. این راهنما چهار رفتار مهم رهبران را بررسی می‌کند که می‌توانند در زمان گذار از دوران بحرانی سازمان، به بهبود اثربخشی شخصی آن‌ها و تأثیر جمعی تیم‌شان منجر شوند.

رفتار اول: رهبری کنشگرانه

کنشگر بودن – به عنوان یک فرد و به عنوان یک رهبر – فراتر از صرفاً پیش‌قدم شدن است.

وقتی شرایط کاری دشوار می‌شود، چه به دلیل عدم اطمینان اقتصادی و چه به دلیل سایر چالش‌ها، ممکن است احساس کنید که به عنوان یک رهبر بسیاری از امور از کنترل شما خارج هستند. حتی اگر این گزاره حقیقت داشته باشد، همیشه راهی برای اثرگذار بودن شما وجود دارد.

اولین گام برای کنشگرانه عمل کردن، شناخت عوامل استرس‌زا و تشخیص تأثیر آن‌ها بر رهبری شماست. وقتی آگاه باشید که رفتار شما چگونه بر دیگران تأثیر می‌گذارد، می‌توانید نحوه واکنش و جایی که انرژی خود را متمرکز می‌کنید را آگاهانه‌تر انتخاب کنید. وقتی شخصیت و شایستگی خود را پرورش می‌دهید و به عنوان یک رهبر رشد می‌کنید، اعتبار شما نیز افزایش می‌یابد – که عنصری ضروری برای ایجاد فرهنگ اعتماد در میان افراد شماست. مدل‌سازی رفتارهایی که به صورت کنشگرانه اعتماد را تشویق و افزایش می‌دهند، می‌تواند به جلب همراهی افراد در زمان تغییرات دشوار و استرس‌زا کمک کند.

گام دوم برای پیش‌قدم بودن این است که روی عواملی کار کنید که می‌توانید تغییر دهید و تیم خود را حول مسائلی که می‌توانند با هم روی آن‌ها کار کنند، متحد کنید.  برخی از اقداماتی که می‌توانید برای موفقیت تیم‌تان انجام دهید، عبارتند از:

  • درباره دشواری چالش صحبت کنید.
  • دلیل پشت چالش را به طور شفاف توضیح دهید.
  • به طور صریح درباره آنچه می‌دانید و نمی‌دانید صحبت کنید.
  • ذهنیت “ما از این مشکل عبور خواهیم کرد” را حفظ کنید.
  • در مورد آنچه ممکن است، آنچه نیست و دلایل خود، شفاف باشید.
  • با دیگران با همدلی و احترام برخورد کنید.
  • انتظارات واقع‌بینانه‌ای برای پیشرفت در چالش تعیین کنید.
  • برای احساسات انسانی فضا و زمان فراهم کنید.

این به معنای از بین رفتن وضعیت دشوار یا آسان شدن آن نیست، اما رهبران برجسته از رویکردی کنشگرانه برای کمک به تیم‌های خود استفاده می‌کنند تا با مقاومت در برابر مشکلات روبرو شوند.

رفتار دوم: مشارکت با تیم

نقش رهبران توانمند در مشارکت تیمی

تغییر می‌تواند وضعیت موجود در سازمان شما را به شدت مختل کند. بنابراین، رهبری مؤثر در دوران تغییرات بزرگ نیازمند رویکردی آگاهانه است. برای کمک به تیم‌ها در مواجهه با چالش‌هایی مانند کاهش بودجه، توقف استخدام‌ها، کنار گذاشتن طرح‌ها و حتی فرصت‌های بزرگ مانند رشد غیرمنتظره، رهبران باید افراد خود را درگیر تغییرات پیش‌رو کنند.

با دست گذاشتن روی آنچه افراد شما را هیجان‌زده، درگیر و باانگیزه می‌کند، شروع کنید. برای بسیاری از سازمان‌ها، این کار با ایجاد یک چشم‌انداز و استراتژی مشترک برای آینده آغاز می‌شود. یک رهبر استثنائی یک رویکرد استراتژیک آماده می‌کند، اما برای بهبود این رویکرد کمک می‌خواهد تا بهترین ایده‌ها را به میز بیاورد، زیرا هر فرد نبوغ خاص خود را برای ارائه دارد. وقتی رهبران با تیم‌های خود به‌صورت مشارکتی کار می‌کنند تا برنامه عملیاتی ایجاد کنند، افراد بیش از زمانی که بدون ارائه نظر، دستورالعمل‌ها را به‌طور منفعلانه دریافت می‌کنند، در موفقیت طرح‌های جدید مشارکت و  انرژی صرف خواهند کرد.

مشارکت دادن تیم‌ها حیاتی است، اما باید به یاد داشته باشید که رهبران نمی‌توانند تغییرات در ذهنیت افراد را به زور اعمال کنند. حتی اگر سازمان شما فرهنگی را ایجاد کرده باشد که در آن انعطاف‌پذیری، تاب‌آوری و سازگاری ارزش باشند، هر عضو تیم فردی منحصر به فرد با دیدگاه‌ها، انگیزه‌ها و ارزش‌های خاص خود است. گاهی اوقات درگیر کردن تیم به این معناست که از طریق ایجاد اعتماد و همراه کردن آن‌ها با خود، بر اساس میزان پذیرش‌شان نسبت به تغییر با آن‌ها به توافق برسید. زمانی که به‌جای دیکته کردن، گفت‌وگو می‌کنید و با همدلی گوش می‌دهید، احتمال بیشتری وجود دارد که افراد شما یک شرایط جدید را بپذیرند، حتی اگر ندانند که چه چیزی در انتظارشان است.

رفتار سوم: هدایت اقدام جمعی

وقتی افراد با برنامه تغییر همراه می‌شوند، بیش از همیشه ضروری است که تلاش‌های همه را بر مهم‌ترین اهداف سازمان متمرکز کنید. زمانی که منابع محدود هستند و فشار افزایش می‌یابد، هم‌جهت بودن همه افراد برای افزایش تأثیر جمعی شما حیاتی است.

این کار با تعیین انتظارات روشن آغاز می‌شود. نتایج مطلوب – یعنی دستاوردهای کلیدی مورد نظر شما – و اینکه چرا این نتایج برای موفقیت فوری و بلندمدت سازمان شما اهمیت دارند را به‌وضوح بیان کنید. این کار به افراد کمک می‌کند تا ببینند چگونه می‌توانند به یک تیم موفق ارزش اضافه کنند. افراد می‌خواهند برای هدف معناداری تلاش کنند و می‌خواهند بدانند چه اقداماتی به موفقیت آن‌ها کمک می‌کند. زمانی که این انتظارات با اهداف سازمانی شما پیوند داشته باشند، به همسویی دست یافته‌اید.

وقتی رهبران هدفمندانه تیم‌های خود را متحد می‌کنند، هوش و توانایی هر فرد برای دستیابی به آن هدف را نیز شعله‌ور می‌سازند. به منظور دستیابی به اهدافی همچون افزایش بازدهی نیاز به ایجاد پیش‌زمینه است که این امر از طریق برنامه‌ریزی اهداف با تیم، و نه برای آن، میسر می‌گردد. کمک گرفتن از نظرات اعضای تیم باعث می‌شود که آن‌ها برای تصمیمات ارزش بیشتری قائل شوند، زیرا ارتباط هدف با نتایجی که همه برای دستیابی به آن تلاش می‌کنند را درک می‌کنند.

هدایت اقدام جمعی به معنای کوچینگ افراد برای چگونگی افزایش ظرفیت آن‌ها برای دستیابی به اهداف و حل مشکلات نیز هست؛ این امر در زمان‌هایی که افراد نقش‌های جدیدی را در فعالیت‌های چالش‌برانگیز بر عهده می‌گیرند، اهمیت حیاتی دارد. زمانی که یک رهبر استثنائی توانایی رهبری را در دیگران پرورش می‌دهد، پتانسیل را به ظرفیت تبدیل کرده و افراد خود را توانمند می‌سازد تا خودشان راه‌حل‌ها را کشف کنند. این امر به هر فرد کمک می‌کند تا به‌طور قاطعانه اقدام کند و تأثیر بیشتری برای سازمان شما ایجاد کند.

رفتار چهارم: تسهیل دستاوردهای تحول‌آفرین

در زمان‌های عدم اطمینان، ممکن است اهداف سازمان شما تغییر کند. با این حال، به عنوان یک رهبر، شما همچنان این فرصت را دارید که به تیم‌های خود کمک کنید تا دستاوردهای مداوم و تأثیرگذاری را به دست آورند که به سازمان شما کمک می‌کند که بحران‌های فوری را پشت سر بگذارد و به مسیر برنامه‌های بلندمدت بازگردد.

یکی از راه‌هایی که می‌توانید به تیم خود در دستیابی به دستاوردهای پایدار کمک کنید، حمایت از اجرای پروژه از دیدگاه استراتژیک است. در حالی که اعضای تیم ممکن است کارهای روزمره یک پروژه را انجام دهند، رهبران می‌توانند از دانش بین‌بخشی خود استفاده کنند تا هماهنگی بین تیم‌های مختلف را تشویق کرده و با ایجاد روابط با ذینفعان، مسیر را هموار سازند. تشویق افراد به همکاری و ارائه بهترین عملکرد جایی است که دستاوردهای تحول‌آفرین واقعی پدیدار می‌شوند. رهبران همچنین می‌توانند با تعریف نتایج روشن در مرحله ورودی و نظارت بر پیشرفت پروژه به منظور دستیابی به دستاوردهای مطلوب، اطمینان حاصل کنند که هر پروژه به گونه‌ای تنظیم شده است که برای سازمان ارزش‌آفرینی کند.

یکی دیگر از راه‌هایی که رهبران می‌توانند به تیم‌های خود در دستیابی به نتایج تحول‌آفرین کمک کنند، به‌کارگیری چارچوب‌هایی است که پیشرفت را اندازه‌گیری کرده و افراد و تیم‌ها را مسئولیت‌پذیر نگه دارد. وقتی افراد می‌توانند تلاش‌های شخصی خود را پیگیری کنند و ببینند چگونه به یک مجموعه تیم‌محور کمک می‌کنند، به شیوه‌ای مشارکت می‌کنند که به آن‌ها اجازه می‌دهد تأثیری ماندگار داشته باشند.

شاید مهم‌ترین نکته این باشد که رهبران در نظر داشته باشند که فارغ از شرایط، سازمان‌ها از افراد تشکیل شده‌اند. همدلی و تشویقی که رهبران به اعضای تیم خود ارائه می‌دهند، نتایج قابل‌توجهی را به دنبال دارد، زیرا از تمامیت افراد – جسم، ذهن، قلب و روح – حمایت می‌کند، نه اینکه فقط بر خروجی کار متمرکز باشد. با تلاش برای درک احساسات افراد خود در زمان عدم اطمینان، رهبران می‌توانند تفاوت‌های موجود در برداشت‌ها را کشف کرده و از این تفاوت‌ها استفاده کنند تا هر کس به شیوه‌ای منحصر به فرد به موفقیت سازمان شما کمک کند. زمانی که رهبران ذهنیتی همدلانه انتخاب می‌کنند، افراد احساس می‌کنند که دیده، شنیده و تشویق می‌شوند تا با هم برای دستیابی به آنچه که بیشترین اهمیت را دارد، همکاری کنند.

نتیجه‌گیری – چالش را به فرصتِ رشد تبدیل کنید!

برای رهبران توانمند و افرادشان، تغییرات صرفاً موانعی برای عبور نیستند، بلکه فرصت‌هایی برای رشد و توسعه به شمار می‌روند. هنگامی که رهبران اصول اثربخشی انسانی را درونی کرده و به کار می‌گیرند، شخصیت و شایستگی خود را می‌سازند، تاب‌آوری عاطفی و توانایی انطباق را توسعه می‌دهند و هدف خود را با اهداف کلیدی کسب‌وکار همسو می‌کنند. به این ترتیب، آن‌ها می‌توانند به‌طور کنشگرانه دیگران را در مواجهه با تغییرات درگیر کنند، به‌طور مستمر نیروهای خود را مشارکت دهند، تیم‌ها را به اقدام جمعی تحریک کنند و مسیر را هموار سازند تا هرکس بهترین عملکرد ممکن را داشته باشد و بیشترین تأثیر را بگذارد. همه ما امید داریم که اینچنین رهبری باشیم – یعنی رهبری که دستاوردهای بزرگی ارائه می‌دهد، فارغ از مشکلاتی که پیش رو دارد.

منبع: FranklinCovey

مطالب مشابه

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

درباره ما

اِکوتِرِیل، پایگاه تحلیلی و آموزشی اقتصاد و بازارهای مالی

×