گرداب باورهای غلط چیست و چگونه گرفتار آن می‌شویم؟

توسعه مهارت های فردی
کاور

داستان این پژوهش از آن جا آغاز می‌شود که نویسنده کتاب باورهای غلط، Dan Ariely، در سال ۲۰۲۰ یک ایمیل از یکی از آشنایان دور خود دریافت کرد که می‌گفت: «دن، چه اتفاقی افتاد؟ چطور توانستی اینگونه تغییر کنی؟». دن فکر نمی‌کرد که تغییر زیادی کرده باشد، به همین دلیل پرسید: «چطور تغییر کرده‌ام؟». آشنای او در پاسخ لیست طویلی از لینک‌هایی فرستاد که در نهایت به یک ویدئو خلاصه می‌شدند.

این ویدئو جراحت دن را که در تخت بیمارستان دراز کشیده بود به نمایش می‌گذاشت و توضیح می‌داد که چطور بیماری او باعث شده است تا از مردم سالم متنفر شود، به بیل گیتس و گروه‌های شیطان‌پرستی بپیوندد و همه‌گیری کووید را ایجاد کند. همچنین این ویدئو می‌گفت که دن تلاش کرده تا جای ممکن افراد سالم را از طریق ویروس و واکسن آن بکشد، تا افراد را کنترل کند و چیزهایی از این قبیل. دن ابتدا تلاش کرد از خود دفاع کند، بعد فهمید که این کار سودی ندارد. به همین دلیل، طی دو سال تلاش کرد تا جنبه روانشناختی باورهای غلط را درک کند، که به نوشتن کتاب «باورهای غلط» یا Misbelief منجر شد. در ادامه به بررسی برخی از آموزه‌های مهم این کتاب می‌پردازیم.

باورهای غلط

چطور یک جامعه اعتماد خود را از دست می‌دهد؟

تغییرات اساسی در باورهای ما بیهوده ایجاد نمی‌شوند و معمولا این تغییرات یک واکنش  هستند. بدون شک شما هم افرادی را می‌شناسید که در چند سال گذشته، باورهای شما را به صورت اساسی تغییر داده اند. در واقع، ممکن است این تغییر آنقدر اساسی بوده باشد که دیگر نتوانید ذهنیتی که پیش از این باور داشتید را بشناسید یا به خاطر آورید.

زمانی که ما شخص دیگری را می‌بینیم که رنگ سبز یا رنگ نارنجی یا هر چیز دیگری را دوست دارد، هنوز آنها را به عنوان یک انسان می‌بینیم، اما فکر نمی‌کنیم مشکلی در آنها وجود داشته باشد. اما وقتی کسی دیدگاه‌های اساساً متفاوتی نسبت به ما دارد، وقتی دنیایی را که ما می‌بینیم نمی‌بیند، وقتی خطراتی را در مکان‌هایی که ما نمی‌بینیم، می‌بیند، سخت است باور کنیم که از یک گونه هستیم.

اما ما از یک نوع هستیم و آنها فقط فرآیندی برای ایجاد تغییرات اساسی در باورهای خود را طی کرده‌اند. این امر می‌تواند یک فرآیند بسیار جالب، مهم و ترسناک باشد. چرا ترسناک؟ برای آشنایی با دلایل باور به چیزهای غیرمنطقی به خواندن ادامه دهید.

گرداب باورهای غلط چیست؟

یکی از عواملی که می‌تواند باور افراد را تحت تأثیر قرار دهد و موجب اختلاف نظر شود، گرداب باورهای غلط یا funnel of misbelief است، زیرا هرچه افراد بیشتری در گرداب باورهای غلط  فرو روند، جامعه اعتماد و انسجام کمتری خواهد داشت و احتمال کمتری وجود خواهد داشت که جامعه بتواند با چالش‌های دشوار و پیچیده‌ای که قرار است در مسیر قرار بگیرند مقابله کند. اما چه مسیری به گرداب باورهای غلط منجر می‌شود؟ اساساً چهار عنصر روانی بزرگ منجر به غرق شدن افراد در گرداب باورهای غلط می‌شود که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

عنصر ۱: استرس باعث نیازی عمیق به درک و کنترل می‌شود

اولین عنصر در گرداب باورهای غلط، مؤلفه احساسی استرس است. این استرس یک استرس عادی نیست، بلکه استرسی حاصل از این است که ما نمی‌دانیم دنیا چگونه کار می‌کند. ما نمی‌فهمیم که در اطراف ما چه می‌گذرد. وقتی نمی‌فهمیم در اطرافمان چه می‌گذرد، دچار استرس می‌شویم.

ما باید درک کنیم که وقتی افراد در یک موقعیت استرس زا هستند، نیاز عمیقی به یافتن پاسخ دارند. اما چه نوع پاسخی؟ برای مثال ممکن است ب‍پرسید چرا به خدا ایمان نمی‌آورند؟! دلیلش این است که وقتی به دنبال توجیه اتفاقات بد هستند، پیدا کردن یک عامل شرور، راحت‌تر از ایمان به یک نیروی خوب است. علاوه بر آن، افراد دوست دارند احساس کنترل داشته باشند. آن‌ها می‌خواهند حس کنند که چیزی می‌فهمند که افراد دیگر نمی‌فهمند. آن‌ها برای خود داستان‌های پیچیده‌ای می‌سازند که پر از جزئیات است و شامل نیروهای خوب و شیطانی می‌شود، تا دلیلی برای سرزنش خود نداشته باشند.

عنصر ۲: تأثیر جهت‌گیری در تحقیق و استدلال انگیزشی

در دنیای شناختی دو نیروی مؤثر کلی داریم: یکی از این نیروها نحوه جستجوی اطلاعات یا جهت‌گیری در تحقیق است. ما به اطلاعاتی نگاه می‌کنیم که فرضیه ما را تایید می‌کنند. وقتی به صورت آنلاین جست‌وجو می‌کنیم، به عبارات کلیدی که فرضیه ما را رد می‌کنند نگاه نمی‌کنیم، بلکه به چیزهایی نگاه می‌کنیم که به ما نشان می‌دهند درست می‌گوییم. نیروی دوم، استدلال انگیزشی نام دارد، که موجب می‌شود واقعیت را تغییر دهیم.

اگر به جهت‌گیری در تحقیق فکر کنید، می‌بینید که دنیای کاملی از اطلاعات در اطراف ما وجود دارد، اما ما فقط به بخشی از آن نگاه می‌کنیم. کدام بخش؟ بخشی که فکر می‌کنیم فرضیه ما را تایید می‌کند.

البته عناصر شناختی بخش‌های پیچیده‌تری دارند. ممکن است باعث زیاده‌روی شوند، یعنی افراد چیزهایی بیان کنند که به آن اعتقادی ندارند، تنها برای اینکه وفاداری خود را به گروه نشان دهند و به مرور زمان، شروع به باور این اعتقادات می‌کنند. همچنین ممکن است دچار ناسازگاری شناختی شوند، یعنی افراد خود را وقف یک آرمان کنند، در حالی که از ابتدا اعتقاد راسخی به آن نداشتند و فقط در گذشته مطالب زیادی درباره آن گفته‌اند یا منتشر کرده‌اند.

عنصر ۳: شخصیت می‌تواند احتمال درگیری در گرداب باورهای غلط را بیشتر کنداحتمال درگیری در گرداب باورهای غلط

شخصیت افراد اهمیت زیادی دارد، زیرا احتمال گیر افتادن در گرداب باورهای غلط برای هر فرد متفاوت است. همه ما پتانسیل سقوط در این گرداب و از دست دادن اعتماد خود به سازمان‌های گوناگون را داریم، اما این پتانسیل برای بعضی افراد بیشتر است.

برای نشان دادن نقش شخصیت، بیایید درباره افرادی که توسط آدم فضایی‌ها دزدیده شدن حرف بزنیم. بعضی افراد باور دارند که توسط آدم فضایی‌ها دزدیده شده‌اند، اما این باور چگونه در آن‌ها شکل گرفته است؟ طی چرخه خواب عمیق یا REM، مغز ما دستوراتی به تمام بدن می‌فرستد – دستوراتی مانند پرواز کردن، فرار کردن، شمشیر کشیدن، نجات دادن شاهزاده‌ها و چیزهایی از این قبیل – اما از طرفی دیگر بدن را نیز تا حدی فلج می‌کند. در واقع مغز این دستورات را می‌دهد، اما همزمان مطمئن می‌شود که انجام نمی‌شوند. به همین دلیل است که ما هنگام خواب عمیق نمی‌توانیم تکان بخوریم و این دستورات را دنبال کنیم.این پدیده فلجی خواب نام دارد.

البته جمعیت کوچکی از مردم، یعنی حدود ۸ درصد افراد، هنگامی‌که در حالت فلجی خواب هستند بیدار می‌شوند. این حالت بیداری ممکن است تنها چند ثانیه طول بکشد. البته از جمعیت محدودی که این پدیده را تجربه می‌کنند، همه پیام‌های غیرعادی مغز را باور نمی‌کنند، اما بعضی افراد باور می‌کنند که در این زمان توسط آدم فضایی‌ها دزدیده شده‌اند.

اما چرا بعضی افراد به این باور می‌رسند و برای بعضی افراد نه؟ بعضی ویژگی‌های شخصیتی جالب باعث افزایش احتمال رسیدن به این باورهای غلط می‌شوند. برای مثال، تصور کنید به شما مجموعه‌ای از کلمات داده شده است: پرتقال، سیب، موز. چند دقیقه صبر می‌کنیم و بعد از شما پرسیده می‌شود: ” آیا کلمه زردآلو در آن لیست آمده است؟” اگر به اشتباه بگویید بله، نوع خاصی از حافظه معیوب دارید. این حافظه معیوب می‌تواند باعث شود چیزهایی را که در آنجا نبودند به خاطر بسپارید، شما فکر می‌کنید آنها را به خاطر می‌آورید چون صرفاً با ساختار کلی (میوه) مطابقت دارند.

افرادی که این نوع حافظه معیوب را دارند، بیشتر ممکن است باور کنند که توسط آدم فضایی‌ها دزدیده شده‌اند. نحوه رسیدن به این باور کاملا قابل تصور است: فرد از خواب بیدار می‌شود، دچار فلجی خواب است، جزئیاتی اضافه می‌کند، در ادامه تصاویری ذهنی به این خاطره اضافه می‌کند، سپس جزئیات بیشتری به خاطر می‌آورد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که تنها یک توجیه برای این تجارب وجود دارد: او توسط آدم فضایی‌ها دزدیده شده است.

البته این پایان ماجرا نیست و این نوع حافظه معیوب تنها ویژگی شخصیتی نیست که بی‌اعتمادی افراد به دنیا را افزایش می‌دهد. افرادی که بیشتر به الهامات غیبی خود اعتقاد دارند، افرادی که به ایده‌های جادویی اعتقاد دارند، علیت معکوس دارند و تمایل به خودشیفتگی دارند نیز بیشتر در معرض باور نادرست قرار می‌گیرند.

روانشناسی

عنصر ۴: همبستگی اجتماعی تأثیر قدرتمندی بر توانایی اعتماد دارد.

معمولاً وقتی به تأثیرات اجتماعی فکر می‌کنیم، رسانه‌های اجتماعی در کانون توجه هستند، البته رسانه‌های اجتماعی بخشی از ماجرا هستند، نه تمام ماجرا. مؤلفه اجتماعی در واقع بسیار مهم است و بسیاری از آنچه روانشناسان اجتماعی در طول سال‌ها بیان کرده‌اند را منعکس می‌کند.

چند مثال در این رابطه وجود دارد. مثال اول طرد شدن نام دارد. فردی که این تحقیق را آغاز کرد (کیپ ویلیامز)، این داستان را شرح می‌دهد: او با سگش در پارک قدم می‌زند، دو نفر مشغول بازی فریزبی هستند. به اشتباه فریزبی کنار پاهایش می‌افتد،. آن را بر می‌دارد و به طرف آن‌ها می‌اندازد و هر سه برای مدتی شروع به پرتاب آن به یکدیگر می‌کنند.

او این افراد را نمی‌شناخت، او برای بازی با آنها نیامده بود، اما یکی از افرادی شد که با آنها بازی می‌کرد. آنها چند دقیقه به عنوان سه نفر بازی می‌کنند و سپس دو نفر دیگر از پرتاب فریزبی به سمت او منصرف می‌شوند. او برای چند ثانیه آنجا می‌ایستد و احساس وحشتناکی می‌کند. چرا ناگهان نمی‌خواهند با او بازی کنند؟ البته او را نمی‌شناختند. آن‌ها برای بازی با او نیامده‌ بودند، اما او احساس طرد شدگی می‌کند. پس از این ماجرا، اون آزمایش‌های زیادی انجام داد تا تأثیر طرد شدن بر افراد را نشان دهد.

احساس طردشدگی بر رفاه، امید به آینده، همکاری و موارد دیگر تأثیر منفی می‌گذارد. همه ما نیاز عمیقی به تعلق داریم. تصور کنید که سر میز شام هستید و فردی این نظریه را مطرح می‌کند که شاید زمین صاف است و شما او را مسخره می‌کنید. شاید این نظریه را به عنوان یک شوخی کوچک خنده دار در نظر بگیرید، اما تجربه آن فرد می‌تواند بسیار متفاوت باشد. ممکن است او احساس کند که از گروه طرد شده است. اگر اتفاق تکرار شود، شاید او به دنبال افرادی بگردد که دنیا را مشابه او می‌بینند. همبستگی اجتماعی می‌تواند افراد را ترغیب کند تا به دنبال افرادی باشند که به آن‌ها شبیه هستند.

نتیجه‌گیری

در نهایت، نکته مهمی که به آن می‌رسیم تنها مفهوم گرداب باورهای غلط یا تغییراتی که ایجاد می‌کنیم مهم نیست، بلکه پیامدهای این پدیده‌هاست. باورهای غلط می‌توانند پیامدهای شدیدی برای جامعه داشته باشند. جامعه ما تکیه زیادی بر اعتماد دارد. مانند ماهی‌هایی که در آب غوطه‌ور هستند، اما متوجه آب نمی‌شوند، چون همه جا وجود دارد؛ ما نیز اعتماد را همه جا اطراف خود داریم، اما همین امر باعث می‌شود به اهمیت و شدت تأثیر آن بر رفتارهای خود پی نبریم.

واقعیت این است که افرادی که در گرداب باورهای غلط غرق می‌شوند اعتماد خود را از دست داده‌اند و وادارند بهای آن را بپردازند. همچنین ما نیز به عنوان یک جامعه باید این بها را بپردازیم.


منبع:

nextbigideaclub

گرداب باورهای غلط می‌تواند تأثیرات منفی زیادی بر جامعه داشته باشد و موجب بی‌اعتمادی به حقیقت و اختلاف نظرات شدید شود که حل مشکلات جامعه را چالش‌برانگیز می‌کند.

مطالب مشابه

5 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
hasan99tt
hasan99tt
3 ماه قبل

ممنون

Mori
Mori
3 ماه قبل

جالب بود.

بهراد
بهراد
3 ماه قبل

کاملا موافقم
مثال بارز این مهم رو در جامعه خودمون مشاهده می کنیم که چطور مردم نسبت به دین باورهاشون به کل عوض شده و ….
سپاس

درباره ما

اِکوتِرِیل، پایگاه تحلیلی و آموزشی اقتصاد و بازارهای مالی

×